- کنده کار
- شخصی را گویند که در مس و برنج و چوب و تخته و امثال آن کنده کاری کند، یعنی صورت چیزی بکند و نقش نماید
معنی کنده کار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل کندن و نقش و نگار انداختن روی سنگ، چوب یا فلز، کنده گری
کنده گری حکاکی، منبت کاری
آنکه کارهای زشت و ناپسند بکند
کارکرده، کارآزموده، مجرب، کاردان، برای مثال جادو نباشد از تو به تنبل سوارتر / عفریت کرده کار و تو ز او کرده کارتر (دقیقی - ۹۹)
کارآزموده و مجرب
آنکه کارهای زشت و ناپسند کند
راضی شده خشنود شده، قانع
مثل بنده مانند بنده و عبد
حیات دهنده، نگاهبان، حارس، حافظ، زنده دل، شاد و مسرور
آنکه کار سادگان و ساده رویان دارد بیریش امر، نوعی زرگری ساده و بی پیرایه
آنکه در کار و هنر خویش دقیق و باریک بین است زیبا کار
مضحک، خنده دارنده
آنکه بذر پنبه کارد
بنده مانند مانند بنده
کارهای زشت و ناپسند کردن
کارآزموده، باتجربه، ماهر
کشاورزی که کشت پنبه می کند
کشاورزی که شغلش کاشتن گندم است
آنچه سبب خنده شود و مردم بر آن بخندند
باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک بین، نازک اندیش، نکته سنج، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس
موشکاف، خرده بین، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک بین، نازک اندیش، نکته سنج، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس
کامروا کامران، سعید سعادتمند خوشبخت: (در چرند اب تبریز بشرف سجده شهریار کامکار کامیاب مشرف شدند)، موفق، عشرت طلب عیاش، جانور شکاری (سباع و طیور)، مطبوع ذایقه: (شیرینیها گوناگون و شیراز های نظیف و ریچار های لطیف و کامه ای کامکار. ) (ترجمه محاسن اصفهان)
کنجکاوی کردن، ته و توی چیزی را در آوردن، سعی و کوشش
قدیمی، آزموده مجرب ماهر: اما زن و شوهر کهنه کار بزودی فهمیدند که باید در این میان نقش ظاهرا بیطرفانه ای بازی کنند
ارتکاب اعمال زشت و ناپسند
کسی که شغلش کاشتن گندم است
بی ریش، امرد
آزموده، هشیار
ثواب کار، کرفه گر
Daffy, Farcical, Laughable, Drolly, Funny, Hilarious
сумасшедший , забавно , абсурдный , смешной , смешной
verrückt, lustig, absurd, urkomisch, lächerlich
дурний , кумедно , абсурдний , смішний , смішний